چه‌قدر خوب‌اند کسانی که می‌شود کنارشان راحت بود. باکلاس نیستند. مدعی نیستند. بلندگو به دست نیستند. خودشان با خودشان راحت‌اند؛ از طرز حرف زدن‌شان تا شیوه نشستن‌شان. چهره‌شان واقعی است. گریم‌شده نیست. طوری رفتار می‌کنند که پیش‌شان می‌شود خودت باشی. دلت‌ می‌خواهد خودت بودن را امتحان کنی. راحت باشی. همان که هستی. بی‌پیرایه باشی. معذب‌ات نمی‌کنند. در بند این نیستی که این کار را بکنم یا نکنم. نکند این را بگویم یا نگویم. بگذار برود تا فلان کار را بکنم و بهمان چیز را بگویم. محضرشان آداب و ترتیب خاصی ندارد. چندان دربند رد و تایید این و آن نیستند. دیگران را هم همان‌طور که هستند می‌پذیرند. دوست نداری از پیش‌شان تکان بخوری. آب خوش از گلویت پایین می‌رود!

هرچند که چنین رابطه‌ای دوطرفه است و هر دو سمت قصه باید در گفتار و پندار و کردار باشند تا اوضاع جور باشد. اگر کسی با خودش در صلح نسبی نباشد با دیگران هم نمی‌تواند این‌طور باشد. بدون اعتماد به نفس نمی‌شود وارسته بود. دروغکی نمی‌شود ساده بود. فضیلتی است حقیقتا.