به‌نظرم جذابیت هرچیزی به کوتاه‌مدت بودن و ته‌داشتن‌اش است. حتا اگر برای مدتی حسرت زود تمام شدن‌اش را بخوریم. نمی‌توانم تصور کنم که حضور و وجود همیشگی ِچیزی - حتا بسیار لذت‌بخش - لذت‌بخش باقی بماند. دعا کردن عمر جاودانی برای کسی، دعاست برای خودمان (تا از مزایای او برای خودمان استفاده کنیم) یا نفرین؟ حافظ در زندگی جاودان چه می‌دید که می‌گفت:

وصال ِاو ز عمر جاودان به ...

چرا میل به «جاودانگی» را از ویژگی‌های فطری/غریزی درنظر می‌گیرند؟ خواستن زندگی بلند و طولانی این‌قدر بدیهی است؟ ازلی و ابدی بودن همان بی‌-سر-و-ته بودن نیست؟ ملال‌آور نیست؟ برای همه‌کس این‌طور است؟ من که این‌طور فکر نمی‌کنم؛ مگر این‌که آن زندگی لحظه‌به‌لحظه تجربه‌ی جدیدی برای روکردن داشته باشد.

عمر جاویدان، عذاب ِجاویدان بیش نیست!


پانوشت کاملا مرتبط: ازل-و-ابد