1
بازهم فرهادی و باز هم تنهایان. فاصلهها. شیشهی شکسته. فکر طلاق. سیمین/پانتهآ
بهرام/زن ِهمسایه. مهربان و خوشقلب. خیانت. سوء تفاهم. سکوت. فرار از حرف زدن. دروغ. چهارشنبهسوری. شورش
در شهر شلوغ و ناامن. سر-و-صدا. «روحانگیز/ترانه علیدوستی» کاربین ِخندان. عروس
فقیر آینده. گرمای عشق در سرمای زمستان. ترحم. دروغ مصلحتآمیز. هدیه تهرانی «مژده» را عالی بازی کرد. زن سیاهپوش.
حمید فرخنژاد. نگران. در فکر و سر-در-گم. سفر ِفردا چه میشود؟ فضای
غمانگیز. قهر و آشتی. گریهی پسر ِطلاق. شوهر سابق. پشت در. هیچ صحنهای در فیلم اضافی نیست. روزگار آدمهایی که
دور-و-برمان زندگی میکنند.
با روح-و-روان و زندگی هم چه میکنیم؟
2
هدیه تهرانی کمکار و کمفروغ شده. اتفاق خوبی نیست. آدمهای عجیبی
هستیم. هنرپیشههای واقعی و شناسنامهدار را رها کردهایم. به جایاش اسیر قیافهها
و مدلها و مهاجرینی به سوی ترکیه و جم شدهایم که حتا یک نقش در فیلم/سریال – چه برسد
به فیلم ِدرست و حسابی – ازشان در خاطرمان نیست. انگار این روزها برای بعضیهامان جاذبهی
جنسی و سر و سینه جای هنر و فیلمدیدن و فیلمبازی کردن را گرفته.
ما دیگر که
هستیم؟
3
در یک سکانس کوتاه و عبوری، صحنههای خیابانی ِچهارشنبه سوری را در فیلم میبینیم. از
این دید به چهارشنبهسوری نگاه نکرده بودم. شهر را به جای بد و عجیبی تبدیل میکنیم.
جدای از کلیشهها، حقا و انصافا شکل جشن است؟
* فیلم چهارشنبه سوری- اصغر فرهادی - محصول 1384