منتشر شده در:
دوهفته‌نامه اراده ملت، شماره 47، 29 شهریورماه 1401

مطالعه در آکادمیا

انجمن صفاخانه

این انجمن در محله‌ی جلفای اصفهان جایی بود که در حدود سال 1281/1902 مبلغان مسیحی با مجتهدین مسلمان به مباحثه و مناظره می‌پرداختند. یکی از کشیشان اروپایی پس از سفر به هندوستان و یادگیری زبان فارسی، کتابی در رد اسلام چاپ کرده بود. روحانیونی مانند آقانجفی اصفهانی و حاج آقا نورالله نجفی اصفهانی با حمایت رکن‌الملک شیرازی -حاکم وقت اصفهان- درصدد مباحثه با این چنین کشیشانی برآمدند. انجمن صفاخانه محصول این جلسات بود. شاید بتوان این انجمن را از نخستین مراکزی دانست که در آن به گفتگو میان ادیان، فرهنگ‌ها، و و تمدن‌ها توجه شده است. این انجمن پس از سه ماه از تاسیس، به سردبیری سید محمدعلی داعی‌الاسلام دست به انتشار مجله‌ای با عنوان «الاسلام» زد. شرح این مناظرات در این مجله چاپ می‌شد. نسخه‌های این مجله در لندن، بعضی پایتخت‌های اروپایی، مصر، هند، حجاز ،و عثمانی توزیع می‌شد. تا ده سال بعد، این نشریه  به دو زبان فارسی و اردو در سراسر شبه قاره هند توزیع می‌شد.

 

بنیاد فرهنگی گفتگوی فرهنگ‌ها

 این بنیاد در دهه پنجاه با پیشتازی داریوش شایگان، حسین ضیایی ، و روژه گارودی و البته با حمایت دفتر ملکه در تهران تاسیس شد و این بنیاد در سطحی فرهنگی، دغدغه‌هایی روشنفکرانه داشت به انتشار کتاب‌هایی نیز پرداخت. از آن جمله می توان به انتشار کتابی از گارودی با عنوان «برای یک گفتگوی تمدن‌ها»(Pour un dialogue des civilisations) در سال 1977 اشاره کرد.

 

نظریه‌ی برخورد تمدن‌ها

پس از فروپاشى شوروى دوران جنگ سرد به پایان رسید. بلوک غرب به رهبری امریکا در برابر بلوک شرق به رهبری شوروی پیروز شده بود. نظمی نوین در عرصع بین‌المللی رو به استقرار بود. از میان تحلیل‏هاى ارائه‏شده، دو نظریه توجه بیشترى را به خود معطوف کرد:

 هانتینگتون در سال 1992 بیان ‌کرد که جهان به مرحله‏اى نایل آمده که در آن نه کشورها و سیاست‏پردازان، بلکه تمدن‏ها و فرهنگ‏سازان نقش‏آفرینان اصلى خواهند بود. با پایان یافتن جنگ سرد، دوران نزاع ایدئولوژیک نیز خاتمه یافته و عصر جدیدى آغاز مى‏شود که مناقشه اصلى میان هفت تمدن اصلى خواهد بود: مدرن، کنفوسیوسى، ژاپنى، اسلامى، هندى، اسلاو-ارتدوکس، آمریکاى لاتین و تمدن حاشیه‏اى آفریقایى. وى معتقد است به‏تدریج از اهمیت مناسبات مبتنى بر دولت-ملت‏ کاسته خواهد شد و مناسبات جدید حول این تمدن‏ها شکل خواهد گرفت و فرهنگ، مذهب و خودآگاهى تمدنى به عوامل تعیین‏کننده تبدیل خواهد شد و از این پس به جاى مرزهاى سیاسى سابق، خطوط گسل میان تمدن‏هاست که نقاط بحران‏خیز را پدید مى‏آورد. از این میان، به نظر هانتینگتون کانون‏هاى اصلى منازعات تمدنى، میان تمدن غرب از یک سو و دو تمدن کنفوسیوسى و اسلامى از سوى دیگر خواهد بود. او معتقد بود این تئوری توانسته است در مورد  رخدادهایی مانند جنگ‏هاى داخلى یوگسلاوى، ظهور بنیادگرایى مذهبى، نزاع‏هاى داخلى روسیه، تشدید درگیرى‏هاى تجارى آمریکا و ژاپن توانایى تحلیلی چشمگیرى از خود نشان دهد.

فرانسیس فوکویاما نیز در سال 1996 در کتاب «پایان تاریخ و آخرین انسان» جهان آینده را نظامى تک‏قطبى و تحت سیطره لیبرال دموکراسى غرب مى‏دید.

 

گفت و گوی تمدن ها

در شهریور سال 1377-1998 سید محمد خاتمی در سخنرانی خود در مجمع عمومی سازمان ملل در پاسخ به نظریه‌ی برخورد تمدن‌ها، ایده‌ی گفت‌وگوی تمدن ها را مطرح کرد. این نخستین بار بود که این ایده به عنوان مشی سیاسی خارجی و دیپلماسی کشور مطرح می‌شد. این موضوع محور سیاست تنش زدایی دولت قرار گرفت و منجر به بهبود روابط  دیپلماتیک ایران شد و استقبال چشم‌گیری از آن در جوامع بین‌المللی شد.

با تصویب مجمع عمومی ملل متحد به اتفاق آرا، سال ۲۰۰۱ به عنوان «سال گفتگوی تمدن‌ها» نام نهاده شد. در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران نیز روز ۳۰ شهریور «روز گفت‌وگوی تمدن‌ها» نامگذاری شد. خاتمی این تئوری را در سخنرانی‌های مختلفی پی گرفت. برای مثال عنوان سخنرانی فروردین ماه سال ۱۳۸۴ او در جمع سیاست‌مداران و روشنفکران در مجمع گفتگوی تمدن‌ها در یونسکو در پاریس بسیار گویاست: «گفتگوی تمدن‌ها و فرهنگ‌ها، نفی خشونت طلبی، تروریسم ،و جنگ». او هم‌چنین دست به انتظار کتابی با عنوان «گفتگوی تمدن‌ها» (انتشارات طرح نو) زد. در این کتاب او معتقد است:

«گفتگوی تمدن‌ها و سیاست تنش‌زدایی علاوه بر اهدافی که ذکر شد، هدف دیگری را نیز دنبال می‌کند و آن از میان بردن یک توهم بسیار وحشتناک در عرصه‌ی روابط بین‌المللی است. قدرت‌های بزرگ غربی، همواره توهم وجود یک دشمن بزرگ را ایجاد کرده‌اند و از طریق آن توانسته‌اند بسیاری از رفتارهای غیرعادلانه خود را در دنیا توجیه کنند.»

 در بهمن ۱۳۷۷ دولت ایران مرکزی به عنوان مرکز بین‌المللی گفتگوی تمدن‌ها تاسیس کرد. هر چند در سال 1389 به دلیل منقضی شدن زمان این مناسبت و نداشتن متولی خاص، از تقویم رسمی کشور حذف شد. و این مرکز پس از 9 سال فعالیت در «مرکز ملی مطالعات جهانی شدن» ادغام و در عمل منحل شد.

انتظارات او از این تئوری بالا بود:

«گفتگوی تمدن‌ها می‌خواهد پایان زندگی سرشار از تبعیض، دورویی، جنگ و ویرانی را اعلام کند و راه تازه‌ای در زندگی بشر آغاز کند، راهی که باید با همت و تلاش نسل نو پا به صلح و آشتی بینجامد. زندگی مطلوب، زندگی خالی از دروغ، تزویر، زور، و تبعیض است و این خواسته فطرت آدمی است. گفتگوی تمدن‌ها در واقع آغاز راه شکوفایی فطرت انسانی است. انسان ذاتاً عدالت‌خواه و زیباپسند است.»

این ایده‌ی خوش‌بینانه که روی خرد انسان حساب باز می‌کرد و منزلت آدمی را ارج می‌نهاد امیدوار بود تا انسان در برگزیدن گفت‌وگو و مصالحه به عنوان بهترین روش همزیستی اهتمام ورزد؛ ایده‌ای آرمانی، نمادین، و به دور از واقعیت. برپا شدن «گفت‌وگوی تمدن ها » طنین بسیار بلندی در جامعه ایران و جهان داشت اما حذف آن از تقویم نه! مناسبت‌هایی مشابهی مانند روز «تعامل و گفت و گو با جهان»(23 تیر) و روز «جهان عاری از خشونت و افراطی گری»(27 آذر) نیز سرانجام بهتری نداشتند.