چنین نگاهی این است که تاریخ ِایران را در تاریخ ِدولت خلاصه میکند. در حالی که در هر زمان و مکانی، دولت و ملت شایستهی همدیگرند. خوب و بد ِهر اتفاقی که افتاده، به پای هر دو است.
در دورهی
قاجار، هم دورهی آبرفتن ِخاک ایران را داریم و هم آزادیهای دورهی مشروطه را.
در دولت ِهخامنشی هم کورش هست و
هم شکست از اسکندر مقدونی. اگر قرار باشد دولت هخامنشی را معادل شکوه بگیریم،
باید شکستهایش را نادیده بگیریم؛ که دور از واقعیت است.
همهمان دنیای واقعی را میشناسیم. همیشه اتفاقهای خوب و بد، با هم در حال افتادناند. عیبها و حسنها
هر دو با هم اند.در زمان ریاستجمهوری کسی که دوستش داریم هزار اتفاق ِناجور میافتد. در دورهای که مورد پسند نیست، هزار اتفاق خوب افتاده. چرا باید فکر کرد که روزی-روزگاری، همهچیز خوب و باشکوه بوده و مردم شاد بودهاند؟ همیشه با آمیزهی مطلوب و
نامطلوب طرفیم؛ البته با شدت و ضعف.
همه دانند که در صحبت گل خاری هست.