یادداشت ام که در  شماره 51 دوهفته نامه اراده ملت، 24 آبان 1401 منتشر شده و در آکادمیا هم در دسترس است.

جایزه ریاست جمهوری برای یک مقاله اقتصادی

سیدمهدی تروهید/پژوهشگر اقتصادی

 

 


در 18 نوامبر 1991 از فردریش فون هایک(1)(1992-1889) اقتصاددان آلمانی-امریکایی و شاید شناخته‌شده‌ترین چهره مکتب اقتصاد اتریشی به پاس نگارش مقاله‌ی پژوهشی ِ«کاربرد دانش در جامعه»(2) تقدیر شد و مدال آزادی ریاست جمهوری ایالات متحده (3) توسط جرج بوش پدر به او اهدا شد. مقاله دوازده صفحه‌ای هایک را نشریه تخصصی و باسابقه‌ی «مرور اقتصادی امریکا»(4) در سال 1945 در شماره 35 خود منتشر کرد. او تلاش کرد تا مزایای بازارهای با عملکرد خوب را شرح دهد. مقاله‌ی او ردیه‌ای بر دیدگاه‌های اقتصاددان لهستانی به نام اسکار لانگ(5) بود. لانگ به خاطر دفاع از استفاده از سیستم اقتصادی برنامه‌ریزی و هواداری از ابزارهای قیمت‌گذاری بازار در سیستم‌های سوسیالیستی و ارائه الگویی از سوسیالیسم ِبازار شناخته می‌شود. لانگ از ملی‌سازی (دولتی‌سازی) صنایع اصلی حمایت می‌کرد. شاید بتوان به طور خلاصه گفت لودویگ فون میزس و فردریش هایک معتقد بودند که سیستم بازار یک نظام طبیعی است و اگر دولت در سیستم سیگنال‌دهی قیمت‌های طبیعی بازاری اختلال ایجاد کند و قیمت‌هایی دستوری و مصنوعی را جایگزین آن کند، اقتصاد با مشکل محاسبه اقتصادی روبه‌رو خواهد شد. لانگ معتقد بود که مدیران با تشکیل انجمن یا هیئتی مرکزی برای قیمت‌گذاری (6) در یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده با استفاده از برنامه‌ریزی درست می توانند از طریق مشاهده افزایش و کاهش موجودی کالاها، عرضه و تقاضای کالاها را رصد کنند. اما هایک ماهیت پویا و ارگانیک نوسان‌های قیمتی -و مزایای آن- را مورد توجه قرار می‌داد. هایک استدلال می‌کرد که اگر همه‌ی اطلاعات مربوط و مورد نیاز و دانشی کامل راجع به ابزارها و منابع موجود در اقتصاد داشته باشیم، آن‌گاه تنها مساله‌ای که باقی می‌ماند این است بهترین روش استفاده از ابزارها و منابع در دسترس چیست؟ و این سوال مانند یک مسئله بهینه‌یابی در ریاضیات است. اما او معتقد بود که یک اقتصاد برنامه‌ریزی شده‌ی مرکزی (مانند آن‌چه در کشورهای بلوک شرق دیده می‌شد) هرگز نمی‌تواند با کارآیی بازار آزاد رقابت کند چرا که دانشی که در اختیار یک از عضو از اقتصاد یک کشور است تنها بخش کوچکی از کل دانش در اختیار همه‌ی اعضای جامعه است. پس یک اقتصاد غیرمتمرکز با این واقعیت که دانش و اطلاعات در سطح جامعه پراکنده است مطابقت بیشتری دارد.

به بیان ساده‌تر، طبق قانون عرضه و تقاضا، هنگامی که تقاضای کالا یا خدمتی از میزان عرضه‌ی آن بیشتر باشد، قیمت آن افزایش خواهد یافت و هر چه عرضه‌ی کالا یا خدمتی بیشتر از تقاضای آن باشد، قیمت‌ آن کاهش پیدا می‌کند. این سیستمی است که در یک بازار آزاد، قیمت‌ها و نرخ‌های طبیعی در آن مشخص می‌شود و طبق آن تولیدکنندگان و سرمایه‌گذاران دست به تولید بیشتر یا کمتر از یک کالا می‌زنند. این خریداران هستند که تصمیم می‌گیرند چه کالایی را انتخاب کنند و بخرند و تولیدکنندگان نیز تلاش می‌کنند تا بهترین امکانات را با پایین‌ترین قیمت، در اختیار خریداران بگذارند. اگر یک تولیدکننده نظام تولید بهتری داشته باشد بیشتر سود می‌کند و اگر مورد استقبال قرار نگیرد به‌مرور از بازار خارج می‌شود و تولیدکنندگان بهتری می‌تواند مشابه همان محصول را با قیمت و کیفیت بهتر به بازار عرضه کند. به علت محدودیتی که در منابع و امکانات جامعه وجود دارد، بهترین راه استفاده‌ی بهینه از منابع در دسترس است.

اگر چنین سازوکار بازاری وجود نداشته باشد و قیمت‌ها و میزان عرضه و تقاضای کالاها و خدمات به صورت متمرکز -مثلا در یک اداره دولتی- تعیین شود این احتمال وجود دارد که کارشناسان دولت نرخ‌ها، قیمت‌ها، و مقدارهایی- را به طور مصنوعی- برای اقتصاد تعیین کنند که با واقعیت‌های اقتصادی طبیعی مطابقت ندارد و تولید و عرضه برخی کالاها بیشتر از تقاضای مصرف‌کنندگان و برخی کمتر از مقدار لازم تعیین شود و اقتصاد دچار اتلاف منابع در برخی کالاها و خدمات و کمبود در برخی دیگر شود. یعنی در طرفی کم‌بود و طرفی بیش‌بود رخ دهد.

دوگانه‌ای که شکل می‌گیرد و پرسش اساسی  که طرح می‌شود این است که برنامه‌ریزی اقتصادی باید به صورت متمرکز و به وسیله یک قدرت سیاسی و برای کل یک سیستم اقتصادی انجام شود یا آن‌که این قدرت در میان تعداد فراوانی از افراد پخش شود. در واقع برنامه‌ریزی متمرکز به این معنی است که کل سیستم اقتصادی جامعه بر اساس برنامه‌ای که دولت، معین و تعریف می‌کند جهت داده شود. و رقابت و برنامه‌ریزی غیرمتمرکز در مقابل مفهوم برنامه‌ریزی متمرکز قرار می‌گیرد؛ به این معنا که توسط تعداد بسیار زیادی از افراد به طور جدا و منفک از هم‌یکدیگر انجام می‌شود. هایک استدلال کرد که دانش و اطلاعات ماهیتا غیر متمرکز است و به طور ناهموار و نابرابر بین اعضای مختلف جامعه پراکنده شده است و هیچ‌گاه به صورت منسجم و متمرکز و به صورت یک‌جا وجود ندارد؛ بلکه تنها به صورت ذره‌های پراکنده‌ای از دانش ناقص و غالبا متناقضی است که تمامی افراد جامعه جسته و گریخته و جدا از هم در اختیار دارند. در نتیجه، تصمیمات وقتی به صورت بهینه گرفته می‌شوند که توسط افرادی با دانش محلی -و نه توسط یک مقام مرکزی- اتخاذ شوند.

پرسش مهم این است که از میان دو سیستم متمرکز و غیرمتمرکز کدام‌یک کارآمدترند؟ پاسخ این است: هر کدام که از دانش موجود، استفاده‌ای کامل‌تر انجام دهد. و  این امر هم به این بستگی دارد که آیا می‌توان همه‌ی دانشی را که باید استفاده کنیم -ودر میان تعداد بسیاری از افراد متفاوت پراکنده است- را در خدمت یک مرجع قدرت مقتدر و متمرکز قرار دهیم یا خیر؟ آیا بستری ایجاد خواهد شد که افراد بتوانند طرح‌ها و برنامه‌هایشان را با دیگران، هماهنگ سازند یا خیر؟

مقاله‌ی هایک نقدی جدی به هواداران سوسیالیزم و سوسیالیزم ِبازار بود و موفق شد نظر مثبت اقتصاددانانی چون پل ساموئلسون و رابرت سولو و بسیاری از اقتصاددانان نسل‌های بعدی را جلب کند. این مقاله یکی از آثار جاافتاده و کلاسیک در علم اقتصاد به شمار می‌رود. هایک در سال 1974 برنده جایزه نوبل علم اقتصاد شد. مجله مرور اقتصادی امریکا در سال 2011 این مقاله را جزو یکی از بیست مقاله برتر این نشریه در طول تاریخ صد ساله‌ی خود برگزید.

 

  1. Friedrich Hayek
  2. The Use of Knowledge in Society
  3. Presidential Medal of Freedom
  4. The American Economic Review
  5. Oskar R. Lange
  6. Central Pricing Board