اگر تاریخمان را از دولت سلوکی تا به حال را بررسی کنیم گویا با یک قاعده سرانگشتی طرفیم که - هر سلسلهای تلاش کرده تا آثار حکومت قبلی را جارو کند. چرا که مدیران ِسیستم پیشین، مردمانی مریخی/دشمنخو/وابسته/بیگانه و در عینحال فاسد/خلافکار/خطاکار/اشتباهکار/اهمالکار/نادان/نابهکار بودهاند. هر چه انجام شده منفی بوده. فراتر از این، در داخل هر سلسله هم، هر دولتی سعی کرده تا به دولت(های) قبلی خود چنین کند. گویی باید این روش را از سنتهای ریشهدار و ادامهدار ایرانی بدانیم و در کنار نوروز و یلدا بنشانیم. اگر یک سنت اصیل ایرانی باشد که بشود گفت تمام آحاد ملت ما در طول تاریخ – از پوزیسیون و اپوزیسیون- به آن پایبندیم، همین است. سنتی با این ویژگیها که در هر شرایط زمانی و مکانی و در هر سازمانی:
یک- هرکس در حال حاضر دستی در آتش دارد و قدرتی در عرصه مدیریت امور دارد خلافکار، نادان و نابهکار است. چیزهایی که ما دلمان میخواهد او نمیخواهد. اصلا آن مدیر آنجاست تا همهچیز نابهسامان باشد.
دو- تقصیری به گردن مردم/کارمندان/زیردستان ِ فهیم/نجیب/نخبه/صبور/سختکوش ما نیست. همگی بری از مشکلات هستیم. چرا که مدیرانی مریخی ما را به گروگان گرفتهاند. ساکنان کشور همواره به دو گروه مردم و روسا تقسیم میشود.
سه- حرکتی انقلابی/رادیکال/ریشهای برای زدن ِراس سیستم لازم است. با تغییر رییس ِدولت/حکومت/اداره/سازمان و غیره وضع خوب میشود. اگر او و امثال او نباشد مشکلات مرتفع میشود.
چهار- اگر من و امثال من بیاییم همه چیز درست و بهجا خواهد شد.
پنج- کاری از خود ما ساخته نیست؛ چرا که ما اصلا در ایجاد شرایطی که گرفتارش هستیم نقشی نداریم. ای اقوام مهاجم!کشور دوست و همسایه! کشور متخاصم! ای کشور دشمننما! هموطن ساکن خارج! لطفا کسی از خارج بیاید و ما را نجات دهد.
شش- .با وجود اعتقاد عمیق به گزاره یک، ایمان راسخ داریم که دورهای در گذشته وجود داشته که همهچیز خوب بوده است.
متاسفانه هنوز هم در به همین پاشنه میچرخد. اما اگر پیشنهادی از این حقیر برای گذر از شرایط موجودمان بخواهید همین است که نه تنها به این چند گزاره و امثال آنها فکر کنیم بلکه تکتکشان را زیرسوالشان ببریم. به این فکر کنیم که برخلاف تصوراتمان شاید همیشه و همهجا زیردستان و بالادستان لیاقت هم را دارند؛ چه مثبت و چه منفی. به این فکر کنیم که چرا استمراری در کارمان نیست؟
پ.ن: گویا فقط پادشاهی هخامنشی طبق این سنت عمل نکرده است.